نگرانم !
برای روزهايی که مي آيند تا از تو تاوان بگيرند و تو را مجازات کنند!
نگرانم !
برای پشيمانی ات، زمانی که هيچ سودی ندارد!
نگرانم ! ... برای عذاب وجدانت ، که تو را به دار میکشد و می کُشد!
روزگاری رنج تو رنجم بود
اما روزها خواهند گذشت ...
و تو
آری تو
آنچه را به من بخشيدی
ز دست ديگری باز پس خواهی گرفت!
و آنچه که من به تو بخشیدم ، هیچگاه نخواهی یافت !!
اسم تو، صورت تو ،و ياد تو
تنها این چيز ها را بخاطر من می آورد:
دروغ و دورویی و ذلت ...
عزیزم!
تو يک دوست را از دست دادی .
نظرات شما عزیزان:
یک شنبه 26 / 11 / 1390برچسب:,
|
ای کاش زبان نگاهم را می دانستی
و با این همه سکوت
مرا به خاموشی متهم نمی کردی
کاش می دانستی من همیشه
سخن ها دارند برای گفتن
غزل ها دارند برای از تو سرودن و
با زبان چشمانم با تو سخن می گویم
چشمانی که از ندیدنت
سیل ها دارند برای جاری ساختن
عشق ها دارند برای از تو فریاد کردن
کاش می دانستی که من تو را
دوست دارم
کاش می دانستی....